میثاق تنهــا

هیچ وقت،هیچ چیزی،اونطور که خودت میخوای پیش نمیره...

میثاق تنهــا

هیچ وقت،هیچ چیزی،اونطور که خودت میخوای پیش نمیره...

ملا و قرآن



زن ملا مشغول پر کندن چند مرغ بود. 

گربه ای آمد و یکی از مرغ ها را قاپید و فرار کرد. 
زن فریاد زد: ملا، گربه مرغ را برد. 
ملا از توی یکی از اتاق ها با صدای بلند گفت: قرآن را بیاور! 
گربه تا این را شنید مرغ را انداخت و فرار کرد. 
گربه های دیگر دورش جمع شدند و با افسوس پرسیدند: تو که این همه راه مرغ را آوردی چرا آنرا انداختی؟
گربه گفت: مگر نشنیدید گفت قرآن را بیاور؟ 
گربه ها گفتند قرآن کتاب آسمانی آنهاست به ما گربه ها چه ربطی دارد؟ 
گربه گفت اشتباه شما همین جاست! ملا می خواست آیه ای پیدا کند و بگوید از این به بعد گوشت گربه حلال است و نسل مان را از روی زمین بردارد!

نظرات 5 + ارسال نظر
سما چهارشنبه 6 فروردین 1393 ساعت 16:27

این دیگه چی بود!

واقعیت!

نیروانا چهارشنبه 6 فروردین 1393 ساعت 17:43

خخخخخخخخخخخ چه باحال

هاهاها...

لاله چهارشنبه 6 فروردین 1393 ساعت 19:34

یک ذهن پریشان یکشنبه 10 فروردین 1393 ساعت 15:08

سام جمعه 15 فروردین 1393 ساعت 23:35

آورین

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد