میثاق تنهــا

هیچ وقت،هیچ چیزی،اونطور که خودت میخوای پیش نمیره...

میثاق تنهــا

هیچ وقت،هیچ چیزی،اونطور که خودت میخوای پیش نمیره...

از چی بگم؟!

گاهی اوقات بسته به سن آدم، آدم فکر میکنه دیگه الان تو بدترین شرایط زندگی هستش!

ولی یکم که بزرگ تر میشه میبینه هه اون چیزی نبوده و مشکلی که الان داره خیلی بزرگتر از اون قبلیه!

گاهی هم به جایی میرسه که چندین مشکل با موضوعات مختلف با هم بهش فشار میارن!

اونوقته که دیگه هرچقدر هم قوی باشه گاهی تو خلوت خودش یه چیزی گلوش رو فشار میاره و دوست داره هق هق بزنه!

ولی نمیزنه و تحمل میکنه و میگه نه! من قوی تر از این حرفام! من میتونم حلش کنم...

اگه هم نتونه اونقدر جسارت داره که بگه اره اشتباه از من بوده،

اشتباه از بی تجربگی من بود،

اشتباه از من بود که اطرافیانم رو اونطور که باید نشناختم،

اشتباه از من بود که قبل شروع خوب تحقیق نکردم،

اشتباه از من صاف و ساده بود...

همیشه اشتباه از منه، هیچ وقت، کسی که در طرف دیگر من قرار میگیره، اشتباه نکرده  و نمیکنه! معصومه اصلا! و فقط و فقط اشتباه از منه!


بار ها شده که به این نتیجه رسیدم ،

هیچ چیزی اونطور که خودت میخوای پیش نمیره! هیچ وقت!


در همه این موارد داشتن پدر مادری خوب و مهربون و محکم،

که مطمعنی هروقت که دیگه به ته تهش رسیدی، میتونی دستشون رو بگیری و بلند شی،

خیلی خیلـــــــــــــــی نقش مهمی داره...


این دوره از زندگی من هم میگذره!

چه آخرش خوب باشه و نزدیک به اون چیزیکه من میخوام،

چه کاملا مخالف اون چیزیکه من میخوام!

مهمش اینه که میگذره...

این نیز؟

بذگرد...


پ.ن. 1 : همه ی این پست هایی که میذارم تو وبلاگم چیزایی هستش که تو دلمه، ظاهرم رو کسی ببینه هیچ وقت اینا رو متوجه نمیشه، بیرون رفتن با دوستان خوب و خوشی ها همیشه هست، خوشی هایی که خیلی ها همین خوشی هارو ندارن و گلگی های من دلیل بد بودن زندگی من نیست ولی خوب گاهی آدم دلش میخواد یه چیزایی رو که تو دلشه بگه و من کسی رو نمبینم که بخوام بشینم باهاش حرف بزنم و اینجا راحتم و میام حرفای دلمو مینویسم.

پ.ن. 2 : شاید یکی بگه چقدر دلم دلم میکنی، ولی واقعیت همینه من خیلی آدم احساسی هستم برخلاف ظاهرم که خیلی ها منو به بی احساسی متهم میکنن!

نظرات 4 + ارسال نظر
لاله چهارشنبه 14 مرداد 1394 ساعت 00:12

سلام عزیزم خوبی با اینکه فاصله سنی من وتو خیلی زیاده ولی باور کن منم یه چند روزی سیدم به همین دردی که تو داری اییییییییییییییییییی... چی بگم
واقعا این نیز بگزرد ...........

ولی من ناراحت می شم واست که با این سن کمت داری تجربه های بزرگی رو پشت سر می زاری
باور کن میثاق جان من همسن تو بودم فقط تنها مشکلم بی پولی اما کنارش کلی خنده با دوستم که یک سر بازارو می گرفتم از این پاساز به اون پاساز با جیب خالی ولی الان گزینه اول رو خدا رو شکر دارم ولی از تعداد خنده های کل روزم فقط لبخند اونم پشتت هزار و یک درد حل نشدنی

درود بر شما
بعد خوندن نظر شما میرم یه پینوشت بنویسم واسه پستم.
این مشکلات فک کنم واسه همه باشه و هرکی یه جوری باهاشون میسازه.

آنا پنج‌شنبه 15 مرداد 1394 ساعت 15:39 http://aamiin.blogsky.com

می دونید ... وقتی مشکلات زیادی هستند همیشه بعدش آرامش هست. یک دفعه هم همه چیز با هم خوب می شه.

اوووم، اینم حرفیه، امیدوارم اینطور بشه.

لاله پنج‌شنبه 15 مرداد 1394 ساعت 17:48

البته عزیزم اینو از عکسای قشنگی که تو تلگرام می زاری فهمیدم منم می دونم پسر ش شاد وشوخی هستی خیلی خوبه که حرفاتو می نویسی منم خواستم بگم می فهممت :

ممنون لاله خانوووم ، خیلی لطف دارید بمن

لاله دوشنبه 19 مرداد 1394 ساعت 00:48

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد