هیچ وقت،هیچ چیزی،اونطور که خودت میخوای پیش نمیره...
هیچ وقت،هیچ چیزی،اونطور که خودت میخوای پیش نمیره...
یه روزایی
یه شبایی
به یه ادمایی احتیاج داری
گوشیتو بر میداری شمارشو بگیری
اما میدونی بی فایدس
اینقدر دلگیر و دلتنگی که یهو بخودت میای
میبینی خیره شدی به یه صفحه ی خالی
اشکات سرازیر شدن
بعد با خودت فقط یه جمله میگی:
اون همه دوست داشتن...
اخرش چرا اینطوری شد...؟
میثاق
سهشنبه 28 آذر 1391 ساعت 00:05
آقا میثاق این پستت جواب اون پستت بود. حالا بگو یکی دیگه رو میشه بیشتر از خودش دوست داشت.
من که نگفتم همه میتونن فرد دیگری رو بیشتر از خودشون دوست داشته باشن!
باور کن...
ولی هستن افرادی که فرد دیگری رو بیشتر از خودشون دوست دارن!
تازه منظورمن از این پست که میگه "اون همه دوست داشتن..." به اون طرف مقابل دارم میگم که اون همه میگفت... حالا چی شد که بیخیال شد و...
خیلی وقتا هست ک به یه دوست احتیاج داری و اون نیست...
آره خیلی وقت ها...
منبع رو بنویس.از رو به فردا بود


دزد
کی گفته از رو به فردا گذاشتم؟
گاهی انسان نیاز داره یه کسی باشه که باهاش حرف بزنه
نمیدونم چرا هر وقت این حس سراغمون میاد کسی نیست
حتی اگه در اطرافمون کلی آدم باشه بازم احساس تنهایی می کنیم
دقیقا حرف دل منو گفتید...
همیشه همینطوره...
همیشه ﺑﺎﯾﺪ ﯾﮏ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺳﻪﻧﻘﻄﻪﻫﺎﯼ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﺟﻤﻠﻪﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﺪ... ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﻐﺾﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻟﺮﺯﯾﺪﻥ ﭼﺎﻧﻪﺍﺕ ﺑﻔﻬﻤﺪ... ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﻟﺮﺯﯾﺪﺑﻔﻬﻤﺪ... ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩﯼ،ﺑﻔﻬﻤﺪ... ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺑﻬﺎﻧﻪﮔﯿﺮ ﺷﺪﯼﺑﻔﻬﻤﺪ... ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺳﺮﺩﺭﺩ ﺭﺍ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺁﻭﺭﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻓﺘﻦ، ﻧﺒﻮﺩﻥ ﺑﻔﻬﻤﺪ... ﺑﻔﻬﻤﺪ ﮐﻪ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﯼ... ﺑﻔﻬﻤﺪ ﮐﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﺩ... ﺑﻔﻬﻤﺪ ﮐﻪ ﺩﻟﮕﯿﺮﯼ... ﺑﻔﻬﻤﺪ ﮐﻪ ﺩﻟﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ... ﺑﻔﻬﻤﺪ ﮐﻪ ﺩﻟﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻦ،ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻭﯾﺪﻥ، ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ. . . ﺁﺭﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺷﺪ.. ولی...ولی..افسوس..
آی گفتی لاله خانوم...
ولی... افسوس...
این امینو باید کشت
یا با تبر یا با مشت
منبع: خودم
تبر رو خوب اومدی...
واقعا اخه چرا اینطوری شد چرااااااااااااااااااا؟
جز خدا فکر نکنم کسی بدونه!
چرا خـــــــــــــــدا؟؟؟
من جز این کار >>
چیزی ندارم بگم باران و میثاق

همه دس به یکی کردن سرمو کنن زیره آب
از خدا میخوام که هیچ کسو منتطر نذاره