ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
ولی یکم که بزرگ تر میشه میبینه هه اون چیزی نبوده و مشکلی که الان داره خیلی بزرگتر از اون قبلیه!
گاهی هم به جایی میرسه که چندین مشکل با موضوعات مختلف با هم بهش فشار میارن!
اونوقته که دیگه هرچقدر هم قوی باشه گاهی تو خلوت خودش یه چیزی گلوش رو فشار میاره و دوست داره هق هق بزنه!
ولی نمیزنه و تحمل میکنه و میگه نه! من قوی تر از این حرفام! من میتونم حلش کنم...
اگه هم نتونه اونقدر جسارت داره که بگه اره اشتباه از من بوده،
اشتباه از بی تجربگی من بود،
اشتباه از من بود که اطرافیانم رو اونطور که باید نشناختم،
اشتباه از من بود که قبل شروع خوب تحقیق نکردم،
اشتباه از من صاف و ساده بود...
همیشه اشتباه از منه، هیچ وقت، کسی که در طرف دیگر من قرار میگیره، اشتباه نکرده و نمیکنه! معصومه اصلا! و فقط و فقط اشتباه از منه!
بار ها شده که به این نتیجه رسیدم ،
هیچ چیزی اونطور که خودت میخوای پیش نمیره! هیچ وقت!
در همه این موارد داشتن پدر مادری خوب و مهربون و محکم،
که مطمعنی هروقت که دیگه به ته تهش رسیدی، میتونی دستشون رو بگیری و بلند شی،
خیلی خیلـــــــــــــــی نقش مهمی داره...
این دوره از زندگی من هم میگذره!
چه آخرش خوب باشه و نزدیک به اون چیزیکه من میخوام،
چه کاملا مخالف اون چیزیکه من میخوام!
مهمش اینه که میگذره...
این نیز؟
بذگرد...
پ.ن. 1 : همه ی این پست هایی که میذارم تو وبلاگم چیزایی هستش که تو دلمه، ظاهرم رو کسی ببینه هیچ وقت اینا رو متوجه نمیشه، بیرون رفتن با دوستان خوب و خوشی ها همیشه هست، خوشی هایی که خیلی ها همین خوشی هارو ندارن و گلگی های من دلیل بد بودن زندگی من نیست ولی خوب گاهی آدم دلش میخواد یه چیزایی رو که تو دلشه بگه و من کسی رو نمبینم که بخوام بشینم باهاش حرف بزنم و اینجا راحتم و میام حرفای دلمو مینویسم.
پ.ن. 2 : شاید یکی بگه چقدر دلم دلم میکنی، ولی واقعیت همینه من خیلی آدم احساسی هستم برخلاف ظاهرم که خیلی ها منو به بی احساسی متهم میکنن!
نشد!
نشد که بشه!
نشد که این تنها حذف بشه از ادامه اسم من!
بامداد 4 آبان : بوی روزهای خوب میاد...
غروب 5 آبان : بوی روزهای خوب کم میشود...
؟؟؟ 12 آبان : این روز مشخص خواهد شد بوی خوب پررنگ تر خواهد شد یا به کل از بین میرود...
امیدوارم 12 آبان روز خوبی ثبت بشه در تقویم زندگیم تا بتونم با این روز، مهر ماهه پر از خاطرات بد رو بگذرونم...
چندین روز از بس کمبود وقت داشتم که نشد به وبلاگم درست و حسابی سر بزنم و پست هایی که در این روزها باید میذاشتم و وقت میذاشتم برای گذاشتنشون، برسم!
سوم مهر : روز تولدش... مبارکش باشه
ششم مهر : بعد از هفت سال و هفت روز گوشیمو از NOKIA N73 عزیز به عزیزی به روز، به اسم HTC Desire516 ارتقاء دادم
یازده مهر : روز جدایی... خیلی زود دو سال گذشت...
و در آخر جمله ای طلایی از وبلاگ دوست عزیز باران پاییزی :
ولی هر وقت خواست رکورد دیگران را بشکند تا موفق شود، موفق نمی شود بلکه برنده میشود ولی خوشبخت نیست
" دکتر فرهنگ هلاکویی "