ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
من برگشتم!
برگشتم به وبلاگ خودم...
برگشتم به جایی که بهترین جاییکه میتونم حرف دلم رو که به کسی نمیتونم بگم، بگم...
برگشتم ولی نه با افکار قدیمی...
برگشتم بعد اتفاقات خوب و بد...
برگشتم ولی خیلی بهتر بود که اتفاقات طوری زمین میخوردن ( می افتادن ) که برنمیگشتم...
برگشتم چون تغییر در جمله "میثاق تنها" که احتمال داشت رخ بده، نداد...
برمیگردم با شعر زیبایی که ابی عزیز با صدای زیبایی که داره به گوش ما رسونده...
میثاق بزرگ و عاقل و با تجربه میتونه ادامه ی اسمت باشه برادر
هه... ممنووون باران خانوم عزیز، لطف داری
به به گل اومد شکوفه آورد نمی دونی اون موقع صبح وقتی عکس تو تلگرام دیدم چه حالی بهم دست داد میثاق چشام چهار تا شده بود
آخه قرار بود یه لباسو شب قبل تحویل بدم ولی به خاطر مراسم خواستگاری که در محل اموزشگاه من داشت صورت می گرفت
نتونستم به موقع به دست مشتری برسونم برای همین گفتم صبح پا میشم تا اون بدوزم ولی اصلن حال بلند شدن نداشتم تا چشم به سلام تو افتاد از خوشحالی که داشتم با انرززززززززززززززززززززززززززززی اونو تموم کردم تا 9 به مشتری تحویل دادم
تشکر می کنم بابت انرژی مثبتت پسر گلم خوشحالم برگشتی
منم دیر به دیر میام حسابی سرم شلوغه بیا بهم سر بزن
اووووو... چه تاثیری داشتم من



اینقدر تاثیر گذار بودم نمیدونستم
خوش بحال اون مشتری شد
ممنووووون از شما، زیادی تعریف میکنید از من
باشه چشم، حتما