ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
1 - سوال سخت دختـــــــر همکلاســــــی از مـــــن
2 - دلیل پرده نصب شده جلوی در آرایشگاه زنانه چیست؟!
3 - پســـــــــــــــــــر خــــــــــــوب چگــــــــونه پســــــــــری است ؟
4 - زمـــــــــــــــــــــــــــانی که مــــــــــــــــرد یاد خاطـــــــــــرات میکند...
بفرمایید ادامه مطلب...
دختر همکلاسی رو به من تو دانشگاه :
سلام ، کامپیوترم ایراد پیدا کرده!
من : سلام ، چه ایرادی ؟
همکلاسی : وقتی رمز عبورم رو میزنم به صورت ستاره در میاد!
من : خوب اون برای امنیته که خدایی نکرده وقتی تو اتاق کسی هست دزدی نکنه رمزتون رو...
همکلاسیم : درسته، اما وقتی هم تنهام به صورت ستاره نمایش میده!
من موندم چرا امریکا حمله نمی کنه !!
*------------------**------------------*
میدونین چرا همیشه جلوی آرایشگاه زنونه پرده میکشن؟
.
.
.
واسه اینکه هیشکی نفهمه اون خانوم خوشگله ای که میاد بیرون همون "بیییییییییییییییییییبببب" ای هستش که 2 ساعت پیش رفته بود تو!!!
*------------------**------------------*
پسر خوب چگونه پسری است ؟
پسری که:
- اولا دوست دختر نداشته باشه!
- دوما دوست دختر نداشته باشه!
- سوما دوست دختر نداشته باشه!
- چهارما دوست دختر نداشته باشه.....!
چون دوست دختر بنای اولیه منحرف شدن این گل پاک و معصوم هستند
*------------------**------------------*
زن نصف شب از خواب بیدار شد و دید که شوهرش در رختخواب نیست و به دنبال او گشت.
شوهرش را در حالی که توی آشپزخانه نشسته بود و به دیوار زل زده بود و در فکری عمیق فرو رفته بود و اشکهایش را پاک میکرد و فنجانی قهوه مینوشید پیدا کرد…
در حالی که داخل آشپزخانه میشد پرسید: چی شده عزیزم که این موقع شب اینجا نشستی؟!
شوهرش نگاهش را از دیوار برداشت و گفت: هیچی فقط اون وقتها رو به یاد میارم، ۲۰ سال پیش که تازه همدیگرو ملاقات کرده بودیم. یادته ؟!
زن که حسابی تحت تاثیر قرار گرفته بود، چشمهایش پر از اشک شد و گفت: آره یادمه.
شوهرش ادامه داد: یادته پدرت که فکر میکردیم مسافرته ما رو توی اتاقت غافلگیر کرد؟!
زن در حالی که روی صندلی کنار شوهرش مینشست گفت: آره یادمه، انگار دیروز بود!
مرد بغضش را قورت داد و ادامه داد: یادته پدرت تفنگ رو به سمت من نشونه گرفت و گفت: یا با دختر من ازدواج میکنی یا ۲۰ سال میفرستمت زندان آب خنک بخوری؟!
زن گفت : آره عزیزم اون هم یادمه و یک ساعت بعدش که رفتیم محضر و…!
مرد نتوانست جلوی گریهاش را بگیرد و گفت: اگه رفته بودم زندان امروز آزاد میشدم !!!
ایستادن،اجبار کوه بود و رفتن سرنوشت آب؛ افتادن تقدیر برگ است و صبر،پاداش آدمی!
پس بی هیچ پاداشی حراج محبت کنیم که همه ما خاطره ایم
ممنون از نظر زیباتون
سلام گل پسر

چی شد چند وقته بر علیه دخملا مطلب میزاری
اینطوری پیش بری کم کم جز گروه نهضت ضد دخملا میشی
درود بر شما
خوب حتما ضد شون هستم که میذارم دیگه
نوشتم که: واقعیت های جامعه
ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــول به این آخری خیلی جالب بود.
ممنون
کلن ت*ح*ر*ی*م ها که به بعضی ها اثر ندارند به تو هم دیگه فلفل قرمز چاره ساز نیست
کلی کیف می کنید ازین دست پست ها میزارید؟ آره؟؟؟؟؟؟
آی نمیدونی چه کیفی داره
این حامد چرا کرکره وبلاگش رو کشید پایین؟؟؟؟؟؟
بخاطر امتحاناته فکر کنم. عجب طفل درسخانیه
نمیدونم!
کلی ناراحت شدم! منو بین شما خانم های محترم تنها گذاشته
شیت نوابوستن ده.یعمی چی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟همه دانه بخنده بوم.دینی من چقدر گیلکی صوحبت کودنه روانم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
گیلکانه خوشادم
شیت بوسن عشقه

آها ناز، حال کنم دینم نظر بده ای، اونم به زبان بین المللی گیلگی
خوشاده بلامیسر
همسایه برار اینجا هم هست که




کلن تنها شدی الان یکه باید پست بزاری و یکه باید جوابگو باشی
ابی رو خدا زنده و سالم نگه داره تا ما بریم کنسرتش. به امید همون روز
پس چی فکر کردی الکی میگم: همسایه برار اینجا، آنجا، همه جا


انشالله...
چه دلایل منطقی پیدا کردی واسه سوالات ,میثاق جان آفرین به این همه هوش واستعداد خیلی زیبا بود
خواهش میکنم، لطف دارید
ممنون
زاکان کسی مره دوخواد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چیزی نیه بلامیسر، تی ذکر خیر بو