بر خاک بخواب نازنین، تختـی نیست...
آواره شدن حکـایـت سختــــی نیست...
از پاکـی اشــــک های خــود فهمیدم...
لبخنـد همیشه راز خوشبختی نیست...
معلم گفت: دو خط موازی هیچگــــــــــــــــــــاه به هم نمیرسند...
مگر اینکه یکی از آنهـــــــــــــــــــــــــــا خود را بشکند...
گفتم: مــــــــــــــــــــن خودم را شکستم؛ پس چرابه او نرسیدم ؟؟!
لبخند تلخــــــــــــــــــی زد و گفت...
شـــــــــــــــــــــــــاید او هـــــــــــــــــــــم بـه سوی خــــــــــــــــــط دیگــــــــــــــــــــــــــــری شکستـــــــــــــــــــــــــــــه باشد!
اوه ههههههههههههههه میثاق جان چه مطلب قشنگی خیلی خیلی زیبا بود


من یه نظر دیگه واست داده بودم نیامد
باز که اسم ننوشتید

ممنون
چرا اومده، تایید کردم
بازم که اول نشدم
در اول شدن لذتی هست که در دوم شدن نیست
کلن اون خط دومیه موازی بدجور ناخوشی بود
درود
آره از ناخوشی هم اونورتر
درود
آره قبول دارم.وقتی کسی می خنده نشونه ی این نیس که خوشاله...ویا خوشبخته...
میثاق ببخشید ولی اگر تونستین به دوستمم سر بزنین...
غریب مونده
:sara7474.blogfa.com
"یـــک لبخنـــــد...
یـــک نگــــــــاه...
یــک عـطـر آشـنـا ...
یــک صــــــــدا...
یــک لــبـاس آشـنـا...
یــک خــیـابـون...
یــک خـاطـره ...
از درون داغونـــت می کــــند وقــتی یـــادش مــیـوفـتـی ..."
دقیقا
چه مطلب قشنگی...
ممنون از نظرت
اون قضیه اول شدن چیه که باران پاییزی ما در پی اونه
گفتم که، اولین نظر رو گذاشتن واسه مطلب جدیده که باید خیلی تلاش کنی تا به همچین درجه ای برسی
قهوه
خدایا …
یک امروز را مهمان من باش …
به یک فنجان قهوه تلخ …
دلت نمیخواهد طعم دنیایت را بچشی ؟؟
خدایا
من که پشتم به خودت گرمه و باز
هرچی این راهو میام نمیرسم
نکنه دستمو ول کردی برم که به هرچی که میخوام نمیرسم
اشتباه
یه حسی دائما میگه از اول اشتباه کردم
از اینکه عمرمو با تو کنار تو تباه کردم
تموم زندگیم بودی شب و روزم، کس و کارم
حالا نیستی و شبهامو کنار گریه بیدارم
بدون هیشکی به غیر تو به قلب من نمیشینه
دیگه هرگز کسی ما رو کنار هم نمی بینه
صدای خنده های ما توی خونه نمی پیچه
خدایا سهم من از اون همه عشقم چرا هیچه؟
میگفتی بی من آرومی ولی بارو نمیکردم
دیگه از زور دلتنگی پشیمون بر نمیگردم
دیگه از تو توی ذهنم یه بی همتا نمی سازم
واسه برگشتنت دیگه بهت من رو نمیندازم
[
منو اصلا نمیدیدی تو روزایی که سر کردم
همه شبهامو با یادت به عشق تو سحر کردم
که شاید فردایی باشه تو هم هم حس من باشی
بگی عاشق شدی آره دقیقا مثل من باشی
ولی فردا و فردا ها گذشت و اتفاقی نه
بگی عاشق شدی، هرگز، یه بار از من سراغی نه
اقلا این دم آخر برای من دعایی کن
خداوندا بیا امشب در حق من خدایی کن
آیا راهی برای رسیدن دو خط موازی بهم بجز شکسته شدن نیست؟؟
کاش معلم بود و پاسخی میداد
راهش همونه که بالای وبم نوشته!
اونوقته که هر نشدی شد میشه...
باید پای عشــــــــــــــــــــــق در میان باشه!