میثاق تنهــا

هیچ وقت،هیچ چیزی،اونطور که خودت میخوای پیش نمیره...

میثاق تنهــا

هیچ وقت،هیچ چیزی،اونطور که خودت میخوای پیش نمیره...

نیوتن بر متر مربع !!!



روزی همه دانشمندان مردند و وارد بهشت شدند آنها تصمیم گرفتند تا قایم بشم بازی کنند... 

متاسفانه انشتین اولین نفری بود که باید چشم می گذاشت. 

او باید تا 100 میشمرد و سپس شروع به جستجو میکرد. 

همه پنهان شدند الا نیوتون... 

نیوتون فقط یک مربع به طول یک متر کشید و درون آن ایستاد. دقیقا در مقابل انشتین. 

انشتین شمرد 97, 98, 99..100… او چشماشو باز کرد ودید که نیوتون در مقابل چشماش ایستاده. انشتین فریاد زد نیوت...ون بیرون( سک سک) نیوتون بیرون( سک سک) 

نیوتون با خونسردی تکذیب کرد و گفت من بیرون نیستم... 

او ادعا کرد که اصلا من نیوتون نیستم... 

تمام دانشمندان از مخفیگاهشون بیرون اومدن تا ببینن اون چطور میخواد ثابت کنه که نیوتون نیست... 

نیوتون ادامه داد که من در یک مربع به مساحت یک متر مربع ایستاده ام... که منو نیوتون بر متر مربع میکنه......... از آنجایی که نیوتون بر متر مربع برابر یک پاسکال می باشد بنابراین من پاسکالم پس پاسکال باید بیرون بره (پاسکال سک سک) 




ثبات شخصیت داره این بزرگوار…


به سگ ها که محبت میکنی باوفا میشن 

به آدم ها که محبت میکنی هار میشن 

آما!!! به خر که محبت میکنی… اصلا براش فرقی نداره!!! از بس که ثبات شخصیت داره این بزرگوار… 


----------------------------------------->   1   <-----------------------------------------


ضدِحالِ بزرگ برای یه مادر اینه که…

۹ ماه دوران بارداری رو تحمل کنه؛ بچه که به دنیا اومد، شبیه عمش بشه… 


----------------------------------------->   2   <-----------------------------------------


پسرا: 

۱ : شنیدم لپ تاپ گرفتی. مشخصاتش چیه؟ 

۲ : ۸ گیگ رم – ۱ ترا هارد… 

دخترا: 

۱ : شنیدم لپ تاپ گرفتی. مشخصاتش چیه؟ 

۲ : صورتیه (ذوق مرگ) 


----------------------------------------->   3   <-----------------------------------------


رفته بودم سوپرمارکت چیز میز بخرم...

دختره اومده داخل دست گذاشته رو پفکا میگه:

ببخشید آقا ازین پفکا دارید؟

یارو هم یه نیگا به من یه نیگا به دختره کرد بعد گفت:

نه خانوم تموم کردیم فردا میاد برامون...

اونم باور کرد از مغازه رفت بیرون!!! 

بالاخره دخترن دیگه خودتون میدونید بقیشو... 


----------------------------------------->   4   <-----------------------------------------



زن...!!!


در چه ماهی هست که زنها در آن کمتر حرف میزنند !؟
جواب: ماه اسفند
آخه ۲۹ روزه !
 
**********
 
دو خصوصیت فقط و فقط تو رانندگی بانوان دیده میشه
۱ – راه نمیرن !
۲ – راه نمیدن !
************

زنها مثل کامپیوتر هستند یک بار خودش را میگیری و یک عمر لوازم جانبی آنرا !
************

گفت زنی به شوهرش روزی…. من بمیرم چگونه خواهی زیست؟
گفت: از چند و چون آن بگذر…. تو بمیری برای من کافیست!
************
 
زنها دو وقت گریه می کنن :
۱ - وقتی فریب می خورن !
۲ - وقتی می خوان فریب بدن!
************

آدم تا وقتى زن نداره ، فقط زن نداره ، وقتى زن داره ، فقط زن داره!
************

شوهره میاد خونه به زنش می گه: من برای شام دوستمو دعوت کردم خونه مون.
زنش می گه: چرا این کار رو کردی؟
ببین خونه چقدر به هم ریخته است، ظرفا کثیفن، هیچی هم برای خوردن تو یخچال نیست.
شوهره می گه: می دونم، ولی اشکالی نداره.
زنه می گه: اگه می دونی، پس چرا دوستت رو دعوت کردی؟
شوهر می گه: آخه اون زده به سرش بره زن بگیره !
************

اگه گفتید شباهت “زن” با “گردباد” چیه؟
جفتشون اول که میان با هیجان وارد زندگیت میشن... و جفتشون موقع رفتن خونه، ماشین، و همه زندگیتو با خودشون می برن!!!
************

همیشه پشت سر هر مرد موفق ، زنی است که نتونسته جلوی موفقیت شو بگیره .
************

زن به شوهرش میگه : تو هندوستان یک زن رو به قیمت یک گوسفند فروختند... به نظر تو این بی انصافی نیست؟؟؟
شوهره میگه : نه اگه زن خوبی باشه می ارزه…

************


اصرار زن احمق از برای طلاق :)


با اصرار از شوهرش می‌خواهد که طلاقش دهد.

شوهرش میگوید چرا؟ ما که زندگی‌ خوبی‌ داریم. از زن اصرار و از شوهر انکار. در نهایت شوهر با سرسختی زیاد می‌پذیرد، به شرط و شروط ها.

زن مشتاقانه انتظار می‌کشد شرح شروط را.

شرط: تمام ۱۳۶۴ سکهٔ بهار آزادی مهریه آت را می‌باید ببخشی.

زن با کمال میل می‌پذیرد.

در دفترخانه مرد رو به زن کرده و میگوید حال که جدا شدیم. لیکن تنها به یک سوالم جواب بده. زن می‌پذیرد. 


سوال: چه چیز باعث شد اصرار بر جدایی داشته باشی‌ و به خاطر آن حاضر شوی قید مهریه ات که با آن دشواری حین بله برون پدر و مادرت به گردنم انداختن را بزنی‌.؟


زن با لبخندی شیطنت آمیز جواب داد: طاقت شنیدن داری؟

مرد با آرامی گفت: آری.

زن با اعتماد به نفس گفت: ۲ ماه پیش با مردی اشنا شدم که از هر لحاظ نسبت به تو سر بود. از اینجا یک راست میرم محضری که وعده دارم با او، تا زندگی‌ در رفاه کامل و در ناز و نعمت را تجربه کنم.

مرد بیچاره هاج و واج رفتن همسر سابقش را به تماشا نشست.

زن از محضر طلاق بیرون آمد و تاکسی گرفت. وقتی‌ به مقصد رسید کیفش را گشود تا کرایه را بپردازد. نامه‌ای در کیفش بود. با تعجب بازش کرد. خطّ همسر سابقش بود.

نوشته بود: "فکر می‌کردم احمق باشی‌ ولی‌ نه اینقدر."

نامه را با پوزخند پاره کرد و به محضر ازدواجی که با همسر جدیدش وعده کرده بود رفت.

منتظر بود که تلفنش زنگ زد.

برق شادی در چشمانش قابل دیدن بود.

شمارهٔ همسر جدیدش بود.

تماس را پاسخ گفت: سلام کجایی پس چرا دیر کردی؟

پاسخ آنطرف خط تمام عالم را بر سرش ویران کرد.



صدا، صدای همسر سابقش بود که میگفت:

باور نکردی؟ گفتم فکر نمی کردم اینقدر احمق باشی! این روزها می توان با ۱ میلیون تومان، مردی ثروتمند کرایه کرد تا مردان گرفتار را از شرّ زنان احمق با مهریه‌های سنگینشان نجات دهد! 


از وبلاگ دوست خوبم " ♥ آسمان پر ستاره ♥ آسمان شیراز ♥ "



تصور کنین دخترا برن جبهه جنگ!


مریم اون دشمن رو تیر بارون کن...

- نــه حیفه خوشکله دلم نمیاد بکشمش ؛ نمیخوام 

سارا اون پسره رو بمبارون کن...

- نـــــــه شبیه بی افمــــــــــــه نمیتونم بکشمـش 

مهسا تفنگ ها رو پر کن...

- باشه ؛ یه لحظه وایســـــــــــا موهامو ببندم 

نیلو خشاب ها رو بیار...

- وای یه سوسک داره رو خشابا را میره 

شبنم اون پسره رو بکش...

- وای نـــــــــــــــــه نمیتونم خون ببینم 

سوسن هفتیرا رو پر کن...

- اه دیدین چی شد ناخنم شکست 

مهناز فردا باید بریم خط مقدم...!

- واااای نه! چی بپوشم؟