میثاق تنهــا

هیچ وقت،هیچ چیزی،اونطور که خودت میخوای پیش نمیره...

میثاق تنهــا

هیچ وقت،هیچ چیزی،اونطور که خودت میخوای پیش نمیره...

دانستان کوچولو - بادکنک زندگی



دانشجویی میگفت: یک روز استاد دانشگاه به هر کدام از دانشجویان کلاس یک بادکنک باد شده و یک سوزن داد، و گفت یک دقیقه فرصت دارید بادکنک های یکدیگر را بترکانید هرکس بعد از یک دقیقه بادکنکش را سالم تحویل داد برنده است.
مسابقه شر وع و بعد از یک دقیقه من و چهار نفر دیگه با بادکنک سالم برنده شدیم.
سپس استاد رو به دانشجویان کرد و گفت: من همین مسابقه را در کلاس دیگری برپا کردم و همه کلاس برنده شدند زیرا هیچکس بادکنک دیگری را نترکاند چراکه قرار بود بعد از یک دقیقه هرکس بادکنکش سالم ماند برنده باشد که اینچنین هم شد!

مسابقه شر وع و بعد از یک دقیقه من و چهار نفر دیگه با بادکنک سالم برنده شدیم.
سپس استاد رو به دانشجویان کرد و گفت: من همین مسابقه را در کلاس دیگری برپا کردم و همه کلاس برنده شدند زیرا هیچکس بادکنک دیگری را نترکاند چراکه قرار بود بعد از یک دقیقه هرکس بادکنکش سالم ماند برنده باشد که اینچنین هم شد!

ما انسانها دراین جامعه رقیب یکدیگر نیستیم و قرار نیست ما برنده باشیم و دیگران بازنده.

قرار نیست خوشبختی خود را با تخریب دیگران تضمین کنیم.
میتوانیم باهم بخوریم. باهم رانندگی کنیم. باهم شاد باشیم. باهم… باهم…

پس چرا بادکنک دیگری را بترکانیم؟! 

واقعا چــــــــــرا؟!


میثاق نوشت 1 :
 دقیقا الان اینطوره! خیلی ها برای بالا کشیدن خودشون حاضرن دیگران رو تا جایی که میتونن پایین بکشن!

میثاق نوشت 2 : این متن رو از فیس بوک کپی کردم، اونجوری ها هم که میگن نیست، فیس بوک جنبه خوب هم زیاد داره.

میثاق نوشت 3 : داره بارون میباره... 

خوش باشند همیشه...


در ادامه پست " طلا+ق " میخوام بنویسم!



دیشب رفته بودم جشن عقد یکی از نزدیکان نزدیک!


- داماد لیسانسه بیکار.

- داماد سالم از نظر جسمی، اخلاقی.

- عروس دیپلمه پشت کنکوری.

- عروس به نظر من کم سن و سال.
- تفاوت سنی بنظر من زیاد.
- پدر مادر ها دارای وضع مالی خوب.
- جشن عقدی در حد جشن عروسی.

- 450 تا شام و هزینه بالای تالار.

- کادوی گرون پدر مادر ها = پژو پارس صفر کیلومتر سفید رنگ ( حتی پلاک هم نشده بود لامصب )


بنظر من همه ویژگی های این دو گل تازه شکفته بد نبوده و روی تابلوی عکسی که برای امضاء گذاشته بودن هم از ته دل براشون نوشتم " خوش باشید همیشه " و امضاء کردم. و حتی منم اگه وضع مالیم خوب باشه همینطور خرج میکنم.

ولی وقتی این هزینه ها رو میدیدم فقط زوج در حال طلاقی یادم میومد که "جرقه جداییشون" یا "بهانه داماد برای جدایی" و یا هرچیزی که میشه اسمش رو گذاست، کادوی کمی بوده که پدر مادر عروس روز عروسی داده بودن!

همین... و دیگر هیچ...


داستان کوچولو - عقاب



کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت.

یک روز زلزله ای کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که یکی از تخم ها از دامنه کوه به پایین بلغزد.

بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعه ای رسید که پر از مرغ و خروس بود. مرغ و خروس ها می دانستند که باید از این تخم مراقبت کنند و بالاخره هم مرغ پیری داوطلب شد تا روی آن بنشیند و آن را گرم نگهدارد تا جوجه به دنیا بیاید.

یک روز تخم شکست و جوجه عقاب از آن بیرون آمد.

جوجه عقاب مانند سایر جوجه ها پرورش یافت و طولی نکشید که جوجه عقاب باور کرد که چیزی جز یک جوجه خروس نیست.
او زندگی و خانواده اش را دوست داشت اما چیزی از درون او فریاد می زد که تو بیش از این هستیتو یک عقابی، به پرواز بیاندیش!

تا این که یک روز که داشت در مزرعه بازی می کرد متوجه چند عقاب شد که در آسمان اوج می گرفتند و پرواز می کردند. عقاب آهی کشید و گفت: ای کاش من هم می توانستم مانند آنها پرواز کنم...

مرغ و خروس ها شروع کردند به خندیدن و گفتند: تو خروسی و یک خروس هرگز نمی تواند بپرد.

اما عقاب همچنان به خانواده واقعی اش که در آسمان پرواز می کردند خیره شده بود و در آرزوی پرواز به سر می برد. اما هر موقع که عقاب از رویایش سخن می گفت به او می گفتند: که رویای تو به حقیقت نمی پیوندد و عقاب هم کم کم باور کرد.

بعد از مدتی او دیگر به پرواز فکر نکرد و مانند یک خروس به زندگی ادامه داد و بعد از سالها زندگی خروسی، از دنیا رفت.


نتیجه : تو همانی که می اندیشی، هرگاه به این اندیشیدی که تو یک عقابی، به دنبال رویاهایت برو و به یاوه های مرغ و خروسهای اطرافت فکر نکن.


میثاق نوشت 1 : یکی از دوستان تو فیس بوک این داستانو منتشر کرده بود، بنظرم جالب اومد.
میثاق نوشت 2 : خندیدن اطرافیان میتونه بر این دلیل باشه که چون خودشون نمیتونن به اون رویا برسن، فکر می کنن تو هم نمیتونی برسی.
میثاق نوشت 3 : خندیدن اطرافیان میتونه دلیلش این باشه که تورو درک نمیکنن و نمیقهمن تو چی میگی و چی میخوای.
میثاق نوشت 4 : مطمعنم روزی یکی پیدا میشه بخنده به کسی 
که به تو میخندیده...


بازم چرا؟!



اولش همه فکر میکردیم که چرا باید اینطور باشه!

ولی مثل اینکه مردممون عادت کردند! تا زور بالا سرشون نباشه کارشون رو درست انجام نمیدن!

توی روستاها برید یه چرخی بزنید کاملا مشخصه، این زوری که قرار بوده امسال اعمال بشه چقدر قشنگ تاثیر گذاشته و کشاورزان زخمت کش یا کاه کولش های برنج رو نسوزوندن یا بسته بندی کردند و یا حیلی خیلی خیلی به ندرت آتیش زدند!
درصورتی که سال پیش با وجودی که فقط درصورت مشاهده جریمه نقدی میکردن، باز بیشترشون آتیش میزدند!
ولی امسال زندانی کردن هم به جریمه نقدی اضافه شد و خیلی راحت همون بیشتری ها رعایت کردند...

همین بابای خودم!

سال های پیش بزور راضیش میکردیم که کاه و کولش رو بسته بندی کنه ولی امسال به راحتی دستگاه آورد و ...


چرا؟! چــــــــــــرا مردممون اینطور بد عادت شدند؟!!!


و این پست، همون موقع که این قانون تصویب شده بود پست شد، اعتراضی بود از جانب یک ذهن زیبا / اینجا


طلا+ق


(کاریکاتور از احسان گنجی. اعتماد)


چرا...؟!

چرا این روز ها به راحتی خراب میکنن خونه ای رو که بسختی ساخته شده...؟!

در حوالی خودم خرابی هایی رو دیدم که جز اعصاب خوردی چیزی برام نداشته! و تشدید این سوال که چرا؟!


چرا افرادی که بعد از 4 سال بهم رسیدن در دوران نامزدی جدا میشن؟!

چرا افرادی که دو تا بچه بزرگ دارن ، دارن جدا میشن؟!

چرا افرادی که 8 سال طول کشید بعد از تلاش های زیاد به هم رسیدن اما بعد کمتر از دو سال با وجود تو راهی، دیگه نمیتونن تحمل کنن همدیگرو؟!

چرا افرادی که بعد مدت ها آشنایی با هم نامزد میکنن و بعد یکسال و نیم عروسی میگیرن اما زیر یک سقف نرفته، در حال جدا شدن هستن؟!

چرا افرادی که دم از عشق و عاشقی و راه های استحکام زندگی مشترک میزنن جدا میشن؟!

چرا...

چرا...

و چرا...


یعنی دلیلش تاثیر سریال های ماهوارست؟!

یعنی دلیلش بیکاری میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش چشم و هم چشمی میتونه باشه؟!

یعنی دلیلی بقول یکی از دوستان شکاف فرهنگی بین نسل ما و نسل گذشته میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش کم شدن میزان تحمل سختی افراد در جامعه میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش دینزدگی جوانان میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش نزدیک شدن به آخر زمان میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش روغن پالمی هستش که تو لبنیات پرچرب میریزن؟!

یعنی دلیلش احمدی نژاد میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش خودروهای سبز لجنی 91 واو میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش چاله چوله های خیابان های شهر میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش دخالت بیش از حد پدر مادرهای دلسوز میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش قلیون و کافه سنتی ها میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش تفاوت اعتقادی زوج ها میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش غیرتی شدن های الکی شوهر ها میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش شکاک بودن الکی میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش آمریکا میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش انگلیس چطور؟ میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش اسرائیل چی؟ میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش توقع زیاد داشتن میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش تجمل گرایی میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش دیر اومدن صاحب کار ما به مغازه میتونه باشه؟!
یعنی دلیلش عمل کردن بیخود بینی میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش پولدار بودن بابای بعضی ها میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش فیلم 300 میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش جدایی آزاده نامداری و فرزاد حسنی میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش دیدن معشوقه قدیمی و شروع رابطه جدید میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش نماز نخوندن میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش ناراضی بودن پدر مادر ها از بچه ها میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش ترافیک روز به روز سنگین تر از قبل میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش گشت ارشاد میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش محدودیت های قبل جدایی میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش دوستی های قبل ازدواج میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش ملکه فیس بوک بودنِ شکیرا میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش شارژ های زیادی هستش که روزانه خرید میشه؟!

یعنی دلیلش بگو مگو های مردم میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش جادو و جنبل میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش حسودی کردن های افراد میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش عشق های نا فرجام قدیمی میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش اختلاف طبقاتی میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش ضرب المثل "هرچی بدت بیاد سرت میاد..." میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش کم بودن یارانه میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش ناز نازی بار آوردن بچه ها میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش زخم زبون های برادرشوهر، خواهرشوهر، برادر خانوم، خواهرخانوم میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش سایت های اجتماعی چون فیس بوک میتونه باشه؟!

یعنی دلیلش ...

...

اووووووووووووف...

چقدر سوال توی ذهنم میتونه باشه آخه؟!

کدومش جواب سوال اصلیه؟!


با وجود این همه جدایی ها باز همه اصرار دارن مجرد ها رو متاهل کنن!
نمیخوام بگم همه زوج های جوان اطرافم جدا شدن! نه... هستن زوج هایی که اصلا مشکلی ندارن و خیلی هم خوشن با هم و هستن زوج هایی که با وجود داشتن مشکلاتی باز سقفشون سر جاشه و تلاش برای حفظش میکنن ولی هستند هم زوج هایی که دیگه زوج نیستند...


چرا اصرار دارین فردی که نه کار درست و حسابی داره نه خونه و نه یه درآمدی که بتونه فقط از پس خرج روزانه خونه بر بیاد ازدواج کنه؟!

چرا به فردی که همین بالایی ها رو که گفتم نداره میاد خاستگاری بهش جواب بله میدید؟! چرا چون سالمه؟! چقدر زیادند افرادی که سالم بودند و بعد ازدواج خراب از آب در اومدند؟!

چرا به این فکر نمیکنین که نداشتن درآمدی کفاف خرج روزانه خودش میتونه مادر تمام مشکلات دیگه باشه؟!

چرا به فردی که هنوز استقلال شخصیتی نداره و نمیتونه مستقل تصمیم بگیره زن میدن؟!


هرکی رو که بنظرم عاقله و این چیزا رو میفهمه، میبینم که ازدواج نمیکنه، اگه هم ازدواج میکنه زندگیش محکم و پایداره...


پی نوشت 1 : قبلا گفته بودم از پدر شدن میترسم، با دیدن خرابی های دورواطرافم از ازدواج کردن هم میترسم...

پی نوشت 2 : آدم ترسویی نیستم! یعنی از همه چیزایی که افراد عادی میترسن نمیترسم ولی از اینا میترسم...