-
چهار شنبه سوری
سهشنبه 27 اسفند 1392 18:00
در هرصورت خوش و شاد باشید و مراقب خود و همراهانتون باشید چهارشنبه سوری مبارک
-
هفــته ی انگلیسی
دوشنبه 26 اسفند 1392 09:00
نزدیک به آغاز سال جدید ایرانیان هستیم، پیشاپیش تبریک میگم به همه دوستام در همین راستا (منظورم ایران و ایرانی و فرهنگ ایرانیه...) در شبکه اجتماعی فیس بوک بزرگ متنی دیدم که خیلی برام جالب اومد و عمل مقدس کپی پیست رو انجام دادم: میدانستید نام روزهای هفــته ی انگلیسی برگرفته از فرهنگ کهن ایرانِ است؟!؟! این ها نام های اصیل...
-
مهندس کامپیوتر :)
پنجشنبه 22 اسفند 1392 09:00
چهار تا مهندس، برق، مکانیک، شیمی و کامپیوتر با یه ماشین در حال مسافرت بودن که یهو ماشین خراب میشه خاموش میکنه و دیگه هر چی استارت میزنن روشن نمیشه. میگن آخه یعنی چی شده؟ مهندس برقه میگه: احتمالاً مشکل از مدارها و اتصالاتو سیم کشی هاشه. یکی از اینا یه ایرادی پیدا کرده. مهندس مکانیکه میگه: نه بابا، مشکل از میل لنگ یا...
-
خوش باشه همیشه... :)
شنبه 17 اسفند 1392 12:00
نموندی پای حرفاتو همینه فرق من با تــــــو تو یادت رفته اما من ، هنوزم دارم عکساتو تا حالا صد دفعه شهرو واسه دیدن تـو گشتم با خنده رفتم این راهو ولـــی با گریه برگشتم بر گــــــــــــرد بر گــــــــــــرد برگرد دوباره پیشم، بی تو من دیوونه میشم. نمی دونی که چقد هواتو دارم. حرفی و که جا گذاشتی، زخمی که تـو سینه کاشتی،...
-
راننده!!!
سهشنبه 13 اسفند 1392 09:00
یارو تو سرازیری دنبال اتوبوس میدویده... یکی سرشو از تو همون اتوبوس میاره بیرون به مسخره میگه: خودتــــــــو خسته نکن نمیتونی برسی!!! یــــــــــــارو میگــــــــــــه : دعا کن برسم، بدبخت من راننده اتوبوسم!!! اولــــــــــــــــــــــــــــــــــی :
-
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎ ﺩﺭ ﻋﻤﺮ یک ﺍﻧﺴﺎﻥ
پنجشنبه 8 اسفند 1392 09:00
خیلی لذت بردم وقتی این متن رو خوندم بخونید، ضرر نداره... 11 ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺯ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎ ﺩﺭ ﻋﻤﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ : 1 - ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻥ ... 2 - ﺩﺍﺩﻥ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ... 3 - ﺗﻤﺎﺱ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﺘﻮﻥ ﺑﺮﺍﺵ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ... 4 - ﺑﻪ ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﯾﻦ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿﻦ ﻭ ﺑﺒﯿﻨﯿﻦ ﺍﻭﻧﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩﻩ ... 5 - ﺩﻭﺳﺘﺎﯼ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺧﻮﺑﺖ ﺭﻭ ﺑﺒﯿﻨﯽ ﻭ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﻫﯿﭽﯽ ﺑﯿﻨﺘﻮﻥ ﺗﻐﯿﯿﺮ...
-
دود اگر بالا نشیند کســـر شــأن شــعـله نیست...
دوشنبه 5 اسفند 1392 09:00
دود اگر بالا نشیند کســـر شــأن شــعـله نیست جای چشــم ابرو نگیرد چونکه او بالا تراست ناکســـــــی گر از کسی بـالا نشیند عیب نیست روی دریــــا، خس نشیند قعر دریا گوهر است شصت و شاهد هر دو دعوی بزرگــــی میکنند پس چرا انگشت کوچک لایق انگشــــتر است کاکـل از بالا بلندی رتبـــــــــــه ای پیدا نکــــرد زلف ، از افتادگی...
-
چرا؟!
شنبه 3 اسفند 1392 08:00
میلـیون هـا و میلیاردهـا آدم تـوی ایـن دنیـا هسـتند و همـه شـان مـی تـوانند بـی تـو زندگـی کـنند ، آخـر مـن بدبخـت چـرا نمـی توانـم ؟
-
ماجرای دوستی با بعضی از رفقا است...
سهشنبه 29 بهمن 1392 09:00
فـامیـلِ دور : آقـای مجـری من با زوری که در ایـن خــر میبینـم افـق های روشنـی در برابـر خـودم میبینـم. جیــگر : مـن خــر نیستـــم... مـن خــر نیستـــم... مـن خــر نـیستــــم... فـامیـلِ دور : ببـخشیـد جسـارت کـردم، شمـا عقـابی، پـروانه ای، مـن خـرم که با تـو توی ایـن خـونه مـونـدم... این دیالوگ ماجرای دوستی با بعضی از...
-
پـــــســر بــایــد بــاشــی تــا بــفــهمــی...
دوشنبه 21 بهمن 1392 09:00
پـــــســر بــایــد بــاشــی تــا بــفــهمــی : پــول گــرفــتــنــ از پـــدر چــقـــــدر ســخــتــه... پـــــســر بــایــد بــاشــی تــا بــفــهمــی : دلــهــره ی شــغــل آیــنــده داشــتــنــ چــقــدر ســخــتــه... پـــــســر بــایــد بــاشــی تــا بــفــهمــی : از دســتــ دادنِ عــشــقــتــ بــخــاطــر پــول...
-
امید، قوه محرک زندگی است...
پنجشنبه 17 بهمن 1392 09:00
تعدادی موش آزمایشگاهی رو به استخر آبی انداختند و زمان گرفتن تا ببینن چند ساعت دوام میارن، حداکثر زمانی رو که تونستن دوام بیارن 17 دقیقه بود. سری دوم موشها رو با توجه به اینکه حداکثر 17 دقیقه می تونن زنده بمونن به همون استخر انداختن، اما این بار قبل از 17 دقیقه نجاتشون دادن. بعد از اینکه زمانی رو نفس تازه کردن دوباره...
-
عمــرت بـه هــدر رفته اگر دست نگیری...
دوشنبه 14 بهمن 1392 09:00
صد سال ره مسجد و میخانه بگیری عمــرت بـه هــدر رفته اگر دست نگیری بشنـو از پیـــر خرابات تــو این پند هر دست که دادی به همان دست بگیری
-
تعادل لازم...
جمعه 11 بهمن 1392 09:00
مسـیر زندگـی یـک طنـاب باریـک اسـت کـه اگـر نتوانیـد بیـن عقـل و قلـبتان تعـادل برقـرار کنیـد سـقوط شمـا حتمـی اسـت .
-
داستان کوچولو - دو خلبان نابینا
دوشنبه 7 بهمن 1392 09:00
دو خلبان نابینا که هردو عینکهای تیره به چشم داشتند، در کنار سایر خدمه پرواز به سمت هواپیما آمدند، در حالی که یکی از آنها عصایی سفید در دست داشت و دیگری به کمک یک سگ راهنما حرکت میکرد. زمانی که دو خلبان وارد هواپیما شدند، صدای خنده ناگهانی مسافران فضا را پر کرد. اما در کمال تعجب دو خلبان به سمت کابین پرواز رفته و پس...
-
اگه دیدی آدمی با تنهاییش حال میکنه!
دوشنبه 30 دی 1392 09:00
اگه دیدی آدمی با تنهاییش حال میکنه! بدون راز قشنگی تو دلش داره... و اگه تونستی حریم این تنهایی رو بشکنی... بدون تو از رازش قشنگتری...
-
دیروز گفتم تنهایی یعنی... امروز جواب گرفتم از این روزگار لعنتیه خراب شده!
سهشنبه 24 دی 1392 12:00
-
تنهایی...
دوشنبه 23 دی 1392 14:30
تنهایی یعنی... بی خبری از کسی که روزگاری از دقیقه دقیقه ی هم خبر داشتید... تنهایی یعنی... روز تولدت خوابشــــــــــــــــو ببینی... دلم تنگه ، مثل ابرهای تیره توی حسی مثل زندون اسیره تو از احساس من چیزی نمیدونی که داری بـی خودی منـو میرنجونی
-
داستان کوچولو - مرد نابینا و ...
یکشنبه 22 دی 1392 09:00
مردی نابینا زیر درختی نشسته بود! پادشاهی نزد او آمد، ادای احترام کرد و گفت: قربان، از چه راهی میتوان به پایتخت رفت؟ پس از او نخست وزیر همین پادشاه نزد مرد نابینا آمد و بدون ادای احترام گفت: آقا، راهی که به پایتخت می رود کدام است؟ سپس مردی عادی نزد نابینا آمد، ضربه ای به سر او زد و پرسید: احمق، راهی که به پایتخت می...
-
نخــــــــــــــــند به .... نخند!
چهارشنبه 18 دی 1392 09:00
به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید،ارباب. نخند! به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری. نخند! به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چند ثانیه ی کوتاه معطلت کند. نخند! به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه ی پیراهنش جمع شده. نخند! ... به دستان پدرت، به جاروکردن مادرت، به...
-
جکایتی خواندنی از فرعون اما غیر مستند.
یکشنبه 15 دی 1392 09:00
فرعون پادشاه مصر ادعای خدایی میکرد. روزی مردی نزد او آمد و در حضور همه خوشه انگوری به او داد و گفت اگر تو خدا هستی پس این خوشه را تبدیل به طلا کن. فرعون یک روز از او فرصت گرفت. شب هنگام در این اندیشه بود که چه چاره ای بیندیشد و همچنان عاجز مانده بود که ناگهان کسی درب خوابگاهش را به صدا در آورد. فرعون پرسید کیستی؟...
-
ﻧﻬﻀﺖ ﺳﻮﺍﺩ آﻣﻮﺯﯼ اونﻫﺎ
دوشنبه 9 دی 1392 09:00
ﻧﻬﻀﺖ ﺳﻮﺍﺩ آﻣﻮﺯﯼ اونﻫﺎ...: ﻣﻌﻠﻢ : ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺻﺪﻣﯿﻦ ﺑﺎﺭ ، ﮐﺸﺎﻭﺭﺯﻫﺎ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭﻧﺪ... بچه اونﻫﺎ : ﺧﺪﺍ ﻗﻮت!!!
-
داستان کوچولو - کودک و سگ
شنبه 7 دی 1392 09:00
مردی در راه بازگشت به خانه بود که در خیابان کودک فقیری را دید که غذایش را با سگی گرسنه تقسیم میکند! نزدیک رفت و پرسید : چرا غذایت را به این حیوان نجس میدهی ؟ کودک سگ را بوسید و گفت : از نظر من هیچ حیوانی نجس نیست. این سگ نه خانه دارد، نه غذا، هیچکس را ندارد، اگر من کمکش نکنم میمیرد... مرد گفت : سگ بی خانمان در همه جا...
-
:))
چهارشنبه 4 دی 1392 09:00
یه روز یه چینیه میره بالای کوه میگه هین لا سان لاد تشین... یه صدا از کوه میاد سخت بود یه بار دیگه تکرار کن!!! سره کلاس بودم. استاد: کی درسو متوجه نشد؟ من: من متوجه نشدم. استاد : می خاستی گوش کنی. من: کره خر. استاد: چیزی گفتی؟ من: می خواستی گوش کنی. از کلاس اخراج شدم که هیچ درس رو حذف هم کردم آمـــــــــــــــــــــــا...
-
یلــــــــــــــــــــــــدا :)
شنبه 30 آذر 1392 22:00
تبریک به همه دوستان
-
یلدا پیشیاپیش خجسته باد :-)
پنجشنبه 28 آذر 1392 09:00
آنگاه که تولد دختری بیگناه مایه شرمساری تازیان بود... و زندگانی برایشان دقایقی بیش به طول نمی انجامید... نیاکان پاک ما بلند ترین شب سال را شب زایش مینو (الهه زن) و میترا (الهه خورشید) نام نهادند و گرامی داشتند و شادمانی کردند... یلدا یادگار نام میهن و عروس زمستان در راه است... ایران من... هم میهنم... یادگار نیاکانم بر...
-
جنس اصل نیست!
چهارشنبه 27 آذر 1392 09:00
فقط یک بار می توان در طول عمر عاشق شد . . . دفعه ی دوم دیگه خبری از جنس اصل نیست . . . !!!
-
عمه عطار !
یکشنبه 24 آذر 1392 09:00
ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﻪ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﯾﯿﻢ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺮﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ “ ﻋﻤﻪ ﯼ ﻋﻄﺎﺭ” ﺗﺤﻘﯿﻖ ﺑﻨﻮﯾﺲ، ﮐﻞ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﺭﻭ ﺑﺴﯿﺞ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ “ ﻋﻤﻪ ﯼ ﻋﻄﺎﺭ ” ﻣﻄﻠﺐ ﺟﻤﻊ ﮐﻨﻦ، ﺁﺧﺮﺷﻢ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﺟﺎ ﻧﺮﺳﯿﺪﯾﻢ ! ﺍﺻﻼ ﻫﯿﭻ ﻣﻨﺒﻌﯽ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﭘﺪﺭﯼ ﻋﻄﺎﺭ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯽﺷﺪ . ﺯﻥ ﺩﺍﯾﯿﻢ ﺭﻓﺘﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺗﺤﻘﯿﻘﯽ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﯿﺪﯾﻦ! ﻋﻤﻪ ﯼ ﻋﻄﺎﺭ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺩﺭﺩ ﺑﭽﻪ ﻣﯽﺧﻮﺭﻩ ﺁﺧﻪ؟! ﻣﺪﯾﺮ...
-
بیا حواسمان را پرت کنیم...
چهارشنبه 20 آذر 1392 09:00
بیا حواسمان را پرت کنیم؛ مال هرکس دورتر افتاد، عاشق تر است... اول خودم، حواسم را بده تا پرت کنم...! "کیکاووس یاکیده" (البته نمیدونم از خودشه یا دیالوگی ازش در فیلمی!)
-
زنده کردن یک رابطه از دست رفته
یکشنبه 17 آذر 1392 09:00
تلاش برای زنده کردن یک رابطه از دست رفته مثل اینه که بخوای یه چای سرد شده رو با ریختن آب جوش گرم کنی نه رنگش مثل اول میشه نه طعمش...
-
دختر خانوما...
پنجشنبه 14 آذر 1392 09:00
یه معماى ساده: ٦ تا دختر که باهم دوست بودن میرن استخر، وقتى برمیگردن همدیگرو گم میکنن! چرا؟؟ . . . بله آرایش هاشون پاک شده نشناختن همدیگه رو! چقدر چاق شدی چیست؟ جمله ای که میتونه درجا جنس مونث رو از پا دربیاره! و در طولانی مدت باعث افسردگی اون شخص بشه! ﭘﺴﺮ : ﺑﺎ ﺷﯿﮑﻢ ﺧﺎﻟﯽ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺳﯿﺐ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﺨﻮﺭﯼ؟ ﺩﺧﺘﺮ : ﺷﯿﺶ ﺗﺎ ! ﭘﺴﺮ :...